ماهان شبکه ایرانیان

ازدواج یا میدان جنگ! (۲)

وقتی افراد در حال انتخاب همسر هستند باور ندارند که دارند یکی از کلیدی‌ترین تصمیمات زندگی خود را عملی می‌کنند، تصمیمی که خواهی نخواهی، تصمیمات بعدی زندگی آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

ازدواج یا میدان جنگ! (2)

خدای ناکرده نمی‌خواهم انسان را با یک اسب نحیف مقایسه کنم، اما داستان پیرمرد، داستان اکثر ما انسان‌هاست چرا که بسیاری از ما در زندگی محدود خود به چیزها یا کارهایی مشغول می‌شویم که ما را از رسیدن به هدف واقعی‌مان باز می‌دارند ولی تا موقعی که مشغول آن‌ها هستیم، چنان آن‌ها را مهم و واقعی تلقی می‌کنیم که حتی به خاطر نمی‌آوریم هدفی غیر از آن‌ها هم داشته‌ایم!

در زمان انتخاب همسر هم همین مشکل پیش می‌آید، یعنی وقتی افراد در حال انتخاب همسر هستند باور ندارند که دارند یکی از کلیدی‌ترین تصمیمات زندگی خود را عملی می‌کنند، تصمیمی که خواهی نخواهی، تصمیمات بعدی زندگی آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

آنها به اندازه کافی فکر نمی‌کنند، نسبت به خود و نیازهای حقیقی خود اشراف ندارند، طرف مقابل، نیازها و قابلیت‌های او را نمی‌شناسند و در عوض معیارهای ظاهری و سطحی را در ازدواج ملاک قرار می‌دهند.

معیارهایی مانند پول، مقام، شهرت، میزان تحصیلات و ... و متوجه نیستند که اگر به اینها تکیه کنند و اگر همخوانی‌ها و هماهنگی‌های درونی‌تر طرفین را در نظر نگیرند نه تنها سریع‌تر و راحت‌تر به هدف نمی‌رسند که آنچنان در طول راه گرفتار مسائل جدید لاینحل می‌شوند که شاید هرگز به هدف نرسند.

می‌گویند پیشگیری بهتر از درمان است؛ یعنی به جای گرفتار شدن به مسایل و بعد حل آن‌ها، بهتر است از همان اول وارد چنین ازدواج‌هایی نشویم، چون بعد از آن که در چاهی افتادیم، حتی اگر بتوانیم با رنج و زحمت بسیار از چاه خارج شویم، نه تنها وقت و انرژی‌مان به هدر رفته، چه بسا شرایط ماندن در چاه، تغییرات جبران ناپذیری در ما ایجاد کرده باشد و کلاً از یادمان ببرد که بیرون از چاه، هنوز خورشید دارد می‌درخشد.

حضرت محمد(ص) در همین زمینه چنین می‌فرمایند: «کار را به تدبیر بنگر، اگر در سرانجام آن چیزی هست قدم بگذار و اگر از عاقبت آن بیم داری دست نگهدار.(1)

از طرف دیگر این ازدواج است که باید مسایل ما را حل کند، نه این که ما مسایلی را که ناشی از ازدواج است حل کنیم و زمان و امکانات محدود خود را صرف آن نماییم.

بدون شک در گام‌های پیش از ازدواج، کمتر آدم عاقلی پیدا می‌شود که بخواهد خود را گرفتارتر کرده یا مسایلی بیشتری در زندگی خود ایجاد کند اما عدم رعایت حداقل احتیاط در انتخاب همسر و نداشتن معیارهای درست، ناخواسته ما را به همان چاله‌ای که صحبتش شد خواهد انداخت.

هر ازدواجی که منجر به زندگی با کسی بشود که با ساختار روانی و رفتاری ما همخوانی ندارد  مسئله‌ساز می‌شود. چون اغلب رد  چنین ازدواج‌هایی درک متقابل و  امکان برقراری  ارتباط عمیق فراهم نمی‌شود . حتی گاهی زندگی مبدل می شود به یکمیدان جنگ و گریز ، و حمله و دفاع.

به هر حال نتیجه یا تنش، اضطراب و ناآرامی ناشی از ناهماهنگی طرفین، اهداف متفاوت و اختلاف عقاید آنهاست و یا وقت، انرژی، امکانات و... هر دو به هدر می‌رود.

تصمیم‌گیری درباره جنگ، شاید یک تصمیم عادی و ساده به نظر بیاید اما عواقب و نتایج بی‌شماری دارد که می‌تواند به شدت نابود کننده و مصیبت‌بار باشد؛ عواقبی که حتی شاید فرصت زندگی را از ما سلب کنند.

مرگ، قطع عضو، کشتارهای دسته جمعی، ویرانی و خرابی، ایجاد و تداوم روحیه دشمنی و... از نتایج آن است و وقتی تمام می‌شود بازماندگان از خود می‌پرسند: آیا واقعاً نمی‌شد راه‌ حلی بهتر از جنگیدن پیدا کرد؟ 

پی نوشت: 1- نهج‌الفصاحه، حدیث 1437

برای خواندن بخش اول -ازدواج یا میدان جنگ!- اینجا کلیک کنید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان